نویسنده: محمد شیخ رضایی بازگشت به فهرست
نامگذاری سالها به نام پیشوایان دین فرصتی را برای دوستان مکتب توحید فراهم میکند تا با سیری کوتاه در تاریخ این رادمردان، بتوانند توشههایی معنوی و مادی را در سلوک خود برگیرند و با صید بهترین دُرهای نایاب، به زندگی خود صفا و روشنی دهند و از پرتو نور هدایتگر آنان، چراغی بر سر راه آینده خود قرار دهند.
پیامبر اسلام(ص) افتخار عالم بشریت، از زمان خلقت جهان تا پایان آفرینش است که حیاتش را بر خدامحوری کامل قرار داد؛ تا آنجا که خطاب )و ما ینطقُ عن الهوی ان هو الاّ وحیٌ یُوحی ( [1] در خصوص او نازل شد و هیچ پیامبر دیگری بدین خطاب مخاطب خدای عزّوجلّ قرار نگرفت؛ همو که اخلاق نیکویش لایق دریافت لوح )و انّک لعلی خُلُق عظیم( [2] مفتخر شد.
بر همین پایه، خدای رحمان او را بهترین اسوه قلمداد کرد و به همگان سفارش نمود که در تمام امور مادی و معنوی خود از او الگو بگیرند: )لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة ( [3] و دستور داد که اگر میخواهید در دنیا خوب زندگی کنید و زندگی شما مقرون سعادت باشد، خدا و پیمبرش را لبیک گویید: )یا ایّها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرّسول اذا دعاکم لما یُحییکم([4]
نوشتار حاضر، گلچینی است از برخی زوایای زندگی پیامبر که گاهی همراه است با اشارهای مصلحانه به برخی فضیلتهای که کم رنگ گردیده است.
رسول اعظم(ص) نماز را در اوقات خاصّ خود ـ مگر در مواقع ضروری ـ به جا میآورد. با استعمال عطر به نماز میایستاد و نمازش را مختصر میخواند و مراعات مأمومین را مینمود. عایشه میگوید: وقتی ما با او مشغول صحبت بودیم و هنگام نماز میرسید، حالتی به او دست میداد که گویی ما را نمیشناسد و ما او را نمیشناسیم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: حضرت نبی اکرم دو برابر نمازهای واجب، نماز استحبابی به جا میآورد. در ماه مبارک رمضان به نمازهای مستحبی خود میافزود و به هزار رکعت نماز آن ایام اهمیت میداد.[5]
در هر ماه، سه روز را روزه میگرفت: پنج شنبه اول ماه و آخر ماه، و چهار شنبه وسط ماه. در ماه شعبان جز چند روز را ، روزه میگرفت. هنگام افطار اگر خرما داشتند، حتماً روزه خود را با آن باز میکردند. و نیز سحری خود را حلیم یا خرما یا قاووت قرار میدادند.[6]
نکته: در اخبار دیگری نیز ذکر شده که آن حضرت سعی میکرد افطار را از غذاهای شیرین استفاده کند؛ همان چیزی که علم پزشکی امروزه بدان تأکید مینماید. از آثار به دست آمده از اهل بیت: معلوم میشود که تناول سحری نیز سنت و مستحب است؛ هر چند با جرعهای شربت باشد. با این همه، اخیراً برخی روزهداران به ترک آن عادت کردهاند و از سحری استفاده نمیکنند که پزشکان نیز به عواقب آن هشدار دادهاند.
امیرمؤمنان نقل میکند که: هیچ چیزی جز جنابت مانع قرائت حضرت رسول اکرم نبود. امسلمه نیز میگوید: پیامبر بین آیههای قرآن فاصله میانداخت. قبل از قرائت ذکر حکیم (قرآن)، کلمه «اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم» را ادا میکرد. امام باقر (علیه السلام) فرمود: آهنگ صدای قرائت پیامبر از همه مردم دلرباتر بود.[7]
نکته: شایسته است شیعیان روزانه بعد از نماز صبحگاه حتی الامکان یک حزب قرآن قرائت کنند و از آثار بابرکت آن استفاده برند. نیز جای دارد قاریان گرامی بین آیههای قرآن فاصله بیندازند. گویا اتصال بین آیات، سنت ناپسندی از جانب برخی قاریان مصری است که قرآن را به صورت حرفهای میخوانند.
رسول اکرم(ص) به بهداشت بسیار اهمیت میداد. موهای خود را شانه میزد و میفرمود: «شانه زدن، روزی را زیاد میکند و موها را نیکو میسازد». حضرت موها را خضاب میکرد. موهای زاید بدن را دائم زایل میکرد. پس از وضو ساختن خود را معطر میساخت و میفرمود: «جبرئیل به من گفته یک روز در میان خود را معطر کنم و روزهای جمعه آن را ترک نکنم. روزهای جمعه ناخن گرفتن را سنت قرار داد».[8] شبها مسواکش را بالای سرش قرار میداد.[9]
سه نوبت: هنگام خواب، پس از بیداری برای نماز و دعا و پیش از خارج شدن برای نماز صبح ـ در روایتی هنگام هر نماز ـ مسواک میزد.[10]
نکته: آن حضرت میفرمود: «اگر مسواک زدن بر امتم دشوار نبود، آن را واجب میکردم». از این جمله اهمیت مسواک زدن به خوبی قابل فهم است. پزشکان سه یا پنج بار مسواک زدن در روز را سفارش میکنند و معتقدند بسیاری از بیماریها از راه دهان به بدن منتقل میشود. مسواک نزدن عاملی برای بدبویی دهان است و موجب نفرت مردم میشود. مسواک زدن پیامبر برای هر نماز، خود دلیلی است بر اینکه مؤمنان هنگام حضور در مساجد، مسواک را فراموش نکنند.
پیامبر(ص) فرمود: «بهترین شما کسانی هستند که به زنان خود مهربانتر هستند و من بهترین شما هستم». هر صبح بعد از نماز به همه زنانش سرکشی میکرد و با محبت به سر فرزندانش دست می کشید. با آنان غذا میخورد، عدالت را میان همسران خود رعایت میکرد؛ حتی زمانی که بیمار بود، دستور میداد تا او را به خانهای که نوبت آن بود، منتقل کنند. کام فرزندانش را با خرما بر میداشت، و دخترانش را پانصد درهم، کابین نبست.[11]
نکته: باید عمل پیامبر در تزویج دخترانش و مهریه سبک آنان، سرمشقی برای مؤمنان باشد. او با آنکه در بهترین جایگاه و مناصب دنیوی قرار داشت و خواستگاران دخترانش تمایل داشتند که بیشترین مهریهها را پرداخت کنند، اما از ساده زیستی و آسان گرفتن در ازدواج، خارج نشد و بر مهریههای تأکیدکرد و آن را سنت قرار داد.
اگر مهریه سنگین تضمینی برای عدم فروپاشی خانواده به شمار میرود، باید گفت: این کار، نه مانعی است برای طلاق و نه موجب شرافت و اصالت خانواده دختر و نه نشانهای برای بزرگی و اعتبار دختر؛ بلکه اصالت و پاکدامنی و حقیقت مداری دختر نشانه بزرگی و شرافت اوست و هموست که با مهریه کم میتواند بهترین زندگی را برای خود و همسرش تضمین کند.
پیامبر روپوشی داشت که آن را به زعفران آغشته کرده بود و هنگام خواب آن را نمناک میساخت و روی خود و خانوادهاش میکشید و قبل از خواب میفرمود: «اللّهمّ باسمک أحیا و باسمک أموت»، و هنگام بیداری از خواب میفرمود: «الحمدلله الذی احیانی بعد ما اماتنی و الیه النّشور».امام صادق (علیه السلام) میفرماید: پیامبر وقت خواب آیةالکرسی را قرائت مینمود و سپس میگفت: «بسم الله آمنتُ بالله و کفرتُ بالطّاغوت، اللّهمّ احفظنی فی منامی و فی یقظتی»[12].
نکته: شاید علت نمناک کردن لباس به هنگام خواب، برای عطر آگین کردن لباس بوده باشد؛ چون اگر به زعفران آب بزنیم، بوی خوبی از آن متصاعد میشود. باتوجه به گفتارهای امامان در زمینه عطر زدن هنگام خواب شب، و با در نظر گرفتن این عمل پیامبر، به این نتیجه میرسیم که خوشبو کردن اتاق خواب فضیلت و سنتی نیکو است.
پیامبر هیچ کاری را شروع نمیکرد، مگر اینکه بدان مداومت مینمود؛ مثلاً هرگاه کار مستحبی را انتخاب میکرد، بدان مداومت میورزید. لذا در نمازهای مستحبی به نماز شب و نوافل یومیه و نمازهای مخصوصی از ماه مبارک رمضان، و نیز در روزههای مستحبی به سه روز در هر ماه و نیز روزه ماه شعبان مداومت داشت.
هرگاه به نماز جماعت میآمد، صفهای مؤمنین را مرتب مینمود و به آن سفارش میکرد. از نعمان نقل شده که گفت: چنان صفهای جماعت را منظم و آراسته میساخت که مانند چوبهای تیر، هیچگونه کجی در آن دیده نمیشد و چنان انتظام صفها در نظرش مهم جلوه داشت که روزی به مسجد تشریف آورد و به نماز ایستاد، اما قبل از تکبیرة الاحرام متوجه شد که مردی جلوتر از دیگران است، فرمود: «ای بندگان خدا! صفوف خود را منظم کنید، و گرنه میان دلهایتان اختلاف خواهد افتاد».[13]
پیامبر در قید و بند نوع لباس نبود. گاهی لباس وصله داری داشت و آن را به تن میکرد و میفرمود: «من بندهام و لباس بندهها را میپوشم». اما در انتخاب رنگها به رنگ سفید سفارش میکرد و رنگ سبز را دوست داشت، و به نقل از امام صادق (علیه السلام) از پوشیدن لباس سیاه کراهت داشت، مگر در سه چیز: عمامه، کفش و عبا. از لباس سرخ نیز پرهیز میکرد. لباس را از سمت راست میپوشید و از سمت چپ از بدن مبارکش خارج میساخت. هنگامی که لباس نو بر تن میکرد، لباس قبلی خود را به فقیر میبخشید و میفرمود: «تا زمانی که این لباس بر تن فقیر باشد، بخشنده در حفظ و حراست و خیر پروردگار خواهد بود، چه زنده باشد، چه مرده».
امیرمؤمنان میفرمود: لباس پیامبر از پنبه بود و لباس ما اهل بیت نیز از پنبه است. آن حضرت عرقچین به سر میگذاشت، گاهی زیر عمامه و گاهی به تنهایی، و عمامهای داشت به نام «سحاب» که به علی (علیه السلام) بخشید.
از امام رضا (علیه السلام) نقل است که میفرمود: پیامبر در وصیتش به ابوذر فرمود: «ای ابوذر! من لباس خشن میپوشم و روی زمین مینشینم و انگشتان خود را پس از غذا میلیسم و الاغ بدون پالان سوار میشوم و ردیف خود کسان دیگر را سوار میکنم. این سنت من است؛ هر کس از سنت من روی گردان شود، از من نیست».[14]
نکته اول: خوب است بدانیم پزشکان نیز از پوشیدن لباسهایی که از جنس پلاستیک است، منع میکنند، مخصوصاً لباسهایی که با بدن تماس دارند، به ویژه برای کسانی که آلرژی پوستی دارند.
چه خوب است با کنار گذاشتن فرهنگ غربی، به پوشیدن لباسهایی که دارای مواد طبیعی مانند پنبه است، روی آوریم تا سلامت بدن خود را تضمین کنیم.
نکته دوم: یکی از آداب و سنن نیکویی که از پیامبر به یادگار مانده و کمتر کسی به آن عمل میکند، سوار کردن مسافرین است. پیامبر با کارهای پسندیده خود سعی داشت صفا و صمیمیت و یکرنگی را برای جامعه اسلامی به ارمغان بیاورد و به مسلمین گوشزد کند که مرکب شخصی من هم در خدمت همه است و کسانی که مرکبی دارند، باید به پیادگان کمک کنند. خوب است حداقل در مواقع ضروری مانند نیمه شبها، یا ایام مخصوص مثل شبهای قدر، یا روزهای تاسوعا و عاشورا، یا مواقع بارش باران، این حسّ همنوعی را شکوفا کنیم.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: پیامبر خدا گرسنگی را دوست داشت. او همواره نشسته غذا میخورد و میفرمود: «هنگام غذا، کفشها را از پای درآورید». در حال غذا خوردن به چیزی تکیه نمیداد. با دست مبارک غذا تناول میکرد. هر وقت اراده داشت آب بنوشد، بسم الله و در آخر سپاس خدای را میگفت. اگر در سفرهای خرما بود، با آن غذا را شروع میکرد. بیشترین غذایش خرما و آب بود. کدو را دوست داشت. گوشت حیوانات صحرایی و اهلی را میل مینمود. قسمت ماهیچه دست را بیشتر دوست داشت و ران و کلیه حیوان را کراهت داشت؛ چون به محلّ بول حیوان نزدیک بود.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: بهترین خورشها نزد پیامبر، سرکه و زیتون بود. عسل و خرما را زیاد دوست میداشت. در میوهها به انار علاقه بیشتری نشان میداد و کسی را در آن شریک خود نمیساخت. از غذای داغ پرهیز داشت و میفرمود: «بی برکت است». در میهمانیها از جلوی کسی غذا برنمیداشت و فقط از جلوی خود غذا برمیداشت. نان گندم تناول نفرمود و از نان جو هیچگاه خود را سیر نکرد. هرگز غذایی را مذمت نکرد؛ فقط اگر دوست نداشت، از آن نمیخورد. تا گرسنه نمیشد، میل نمیکرد و سیر نشده، دست میکشید و از نان الک شده استفاده نمینمود.[15]
نکته: در برخی از مراسم دیده میشود که ایستاده غذا مصرف میشود؛ این کار به جز اشکالات پزشکی، خلاف سیره پیامبر است و دقیقاً پیروی از روش اهل کفر است که جای بسی تأسف است! چه خوب بود که در مسائل فرهنگی نیز مانند نماز و روزه خود تعصب داشته باشیم و به هیچ بهانهای، فرهنگ اسلامی و ملّی خود را فدای فرهنگ غربی نکنیم.
خلق و خوی آن حضرت زبانزد خاص و عام بود و همو بود که خدایش فرمود: «تو بر اخلاق نیکو و بزرگی هستی!» حضرت میفرمود: «من، ادب شده پروردگارم هستم و علی ادب شده من است و خدای مرا امر کرده که با سخاوت باشم و از بدی کردن و کینهتوزی مرا نهی فرموده و هیچ چیزی مانند بخل و بداخلاقی ناهنجارتر نزد پروردگارم نیست.» همه او را به بوی خوش میشناختند و پیوسته معطر بود.[16]
آن حضرت لباسش را وصله میزد و کفش خود را میدوخت و گوسفندان را خود میدوشید و با بردگان همغذا میشد و بر زمین مینشست و بر درازگوش سوار میشد و پیادگان را سوار میکرد. برای اهل منزل خرید میکرد و خود به منزل میآورد. برخورد او با فقیران و ثروتمندان مساوی بود. در میان اصحابش به همه به یک اندازه نظر میکرد. به همه سلام میکرد. دعوت مؤمنان را اجابت میکرد؛ اگر چه به خرمائی پوسیده دعوت میشد. آن حضرت در عمل به وعدههایش به هیچ وجه کوتاهی نمیکرد. روزی با شخصی قرار ملاقات گذاشت و آن شخص تأخیر نمود و گرمای آفتاب موجب ناراحتی میشد. هر آنچه اصحاب درخواست کردند که حضرت به زیر سایه برود، قبول نکرد و فرمود: قرار ملاقات ما همینجاست.
... خوش معاشرت و خوشرو بود. همواره تبسم بر لبان مبارکش نمایان بود و اگر مزاح میکرد، به خوشحال کردن دل مؤمن میاندیشید.
متواضع بود؛ در حالی که ذلت به خود راه نمیداد.
در عین سخاوتمندی، اسراف نمیکرد. مهربان بود، طمع نداشت. هنگام بیرون رفتن از منزل خود را مرتب کرده، شانه به موهای نازنینش میزد. امیرمؤمنان فرمود: هرگز نشد پیامبر با کسی همکاری کند و زودتر از او دست از کار بردارد. در هر منزلی که میرفت، فقط سه بار سلام میداد. یا اگر با کسی کاری داشت، فقط سه بار او را صدا میزد. هنگام تکلّم، سفیدی دندانهایش نمایان بود. هر گاه طفلی را برای استشفا یا دعا یا نامگذاری خدمت آن حضرت میآوردند، او را بر دامن خویش میگذاشت و حتی اگر طفل ادرار میکرد، حضرت هیچ واکنش منفی از خود نشان نمیداد و اگر کسی متوجه میشد و داد میزد، میفرمود: با صدایتان طفل را آزار ندهید و او را راحت بگذارید.
اگر تا سه روز یکی از اصحابش را نمیدید، جویای حال او میشد؛ اگر مریض بود، به عیادت او و اگر مسافر بود، در حقش دعا میکرد و اگر در منزل بود، به دیدارش میرفت.
از خدای خویش میخواست تا خلقش را نیک گرداند و عرضه میداشت: «اللّهمّ حسّن خلقی؛ پروردگارا! اخلاقم را نیکو گردان». و میفرمود: «شبیهترین افراد به من، کسانی هستند که اخلاقشان از همه نیکوتر باشد». به اصحابش میفرمود: «از بدیهای یکدیگر به من نگویید تا من نزد شما بتوانم با دلی آرام جلوس نمایم».
شیخ رضی الدین طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق در وصف پیامبر میگوید: او سکوت بود و همواره در حال تفکر. اگر صحبت میکرد، کوتاه و به قدر ضرورت سخن میگفت و همواره تبسم قرین او بود. اخلاقش کریمانه و صمیمی بود. درشت سخن نمیگفت. با صدای بلند صحبت نمیکرد. عیبجو و عیبگو نبود.
انس بن مالک میگوید: وقتی به جایی وارد میشد، مردم جلوی قدومش بلند نمیشدند؛ چون میدانستند که از این کار ناراحت میشود.[17]
امانت را اگر چه نخ و سوزنی بود، به صاحبش برمیگرداند. خلف وعده نمیکرد. میفرمود: «خدا، مرا به هفت نکته امر نموده: یکی آنکه بخشش نمایم به کسی که مرا محروم نموده، دیگر اینکه با کسی که با من قطع رابطه کرده، ارتباط برقرار کنم و درگذرم از کسی که به من ظلم نموده است...».
هنگام وضو گرفتن مسواک میزد. هماره دعا میفرمود: «بار خدایا! مرا به حال نداری زنده بدار و در همان حال بمیران و با مستمندان محشورم فرما!»
پیامبر از سلام جاهلی (صبح به خیر، شب به خیر) منع فرمود و السلام علیکم را جایگزین آن کرد، که سلام اهل بهشت است.
حضرت ابتدا به سلام میکرد و به زنان و کودکان نیز سلام میکرد؛ تا به جایی که هر کس موفق به شرف حضور او میشد، میگفت: مانند او کسی را با خلق و خوی او نیافته است.[18]
هر گاه در نماز احساس میکرد که کسی منتظر اوست و حاجتی دارد، نماز خود را سریعتر انجام میداد و بلافاصله رو به شخص کرده، میفرمود: «آیا حاجتی داری؟» پس از آنکه حاجت او را برآورده میساخت، مجدّداً به نماز میایستاد.[19]
نکته: در اسلام هنگام رو به رو شدن افراد با همدیگر، به سلام کردن بسیار سفارش شده؛ تا جاییکه میتوان به افرادی که قبل از سلام کردن صحبت میکنند، جواب نداد.[20] متأسفانه در زمان حاضر، این سنت نیکو در برخی جوامع اسلامی از بین رفته و عجیب اینکه به جای سلام اسلامیُ، به سلام جاهلیت عمل میشود و گاهی نیز با تعارفات مبالغه آمیز و غیر واقعی به استقبال همدیگر میرویم!