نویسنده: محمدباقر بابانیا بازگشت به فهرست
آیات بسیاری در قرآن مجید به تبیین جایگاه بانوان پرداخته است. با بهرهگیری از برخی از این آیات، نگاه اسلام را به زنان بررسی میکنیم.
مصونیت زن مسلمان
در عصر رسول خدا(ص) زنان نیز دوشادوش مردان به یاری آن حضرت شتافتند و با او همراه و همگام شدند. پیمان صلح «حدیبیه» در سال ششم هجری بین پیامبر اکرم(ص) و مشرکین مکه بسته شد. از جمله توافقات این پیمان، بازگرداندن مردانی از اهل مکه بود که به مدینه هجرت کرده بودند، ولی اگر کسی از اهل مدینه به مکه پناهنده شده بود، به مدینه بازگردانده نمیشد. طولی نکشید که بعضی از زنان مکه، مسلمان شدند و به مدینه هجرت کردند؛ مثل سبیة دختر حرث اسلمیه، و ام کلثوم دختر عقبة بن أبی معیط. زمانی که خانواده این دو برای بازگرداندن آنها، نزد رسول خدا(ص) آمدند، این آیه نازل شد: )یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنّ اللّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنّ إِلَى الْکُفّارِ لا هُنّ حِلّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلّونَ لَهُنّ([1].
پیامبر اسلام پس از آنکه دانست این دو زن ایمان آوردهاند، آنان را به اهل مکه باز نگرداند و در جواب همسران آنها فرمود: ما در مورد مردان اهل مکه توافق کرده بودیم، نه زنان. سپس آن حضرت مهر آنان را به همسرانشان پرداخت کرد و این دو در مدینه ماندند.[2]
پوشش مناسب
جوانی انصاری در کوچههای تنگ مدینه به صورت زن جوانی چشم دوخته بود و از او چشم بر نمیداشت. هنگامی که او از کنار دیواری میگذشت، ناگهان صورتش به مانعی برخورد کرد و مجروح شد و خون بر لباسش سرازیر شد. جوان نزد رسول خدا(ص) رفت و از پوشش زنان مسلمان که از زمان جاهلیت در میان زنان مسلمان رواج داشت، شکایت کرد. بعد از این واقعه آیه حجاب نازل شد و به مردان دستور داد تا به نامحرمان نگاه نکنند و به زنان نیز فرمان داد که پوشش اسلامی را مراعات و خود را از دیدگاه نامحرمان حفظ کنند.[3]
زنان مکّه
خداوند متعال وعده فتح مبین را به پیامبر اکرم(ص) داده بود و آن حضرت برای رسیدن به چنین فتح بزرگی لحظه شماری میکرد. سرانجام وعده الهی فرارسید و در سال هشتم بزرگترین دژ مستحکم کفار قریش یعنی مکه به دست مسلمانان بدون هیچ خونریزی فتح شد و رسول خدا بعد از سالها دوری از وطن خویش ، این بار با سپاهی عظیم وارد شهر مکه شد و کعبه را در آغوش گرفت. او به پاس این فتح بزرگ فرمان عفو عمومی را صادر کرد و از گناهان همه درگذشت، اما به تعداد اندکی از مشرکان که با پیامبر و آیین اسلام سرسختانه دشمنی میکردند، امان نداد و دستور تعقیب آنان را صادر فرمود.
در میان این افراد، چند زن بود که بعضی اسلام آوردند و مورد عفو قرار گرفتند و بعضی دیگر کشته شدند؛ مانند فرتنی، قریبة یا قیربة دو کنیزک عبدالله خطل، هند همسر ابوسفیان و ساره یکی از کنیزکهای بنی عبدالمطلب.[4]
امّ هانی پناه اهل مکه
دختر ابوطالب، خواهر حضرت علی(ع) میگوید: در روز فتح مکه دو نفر از خویشاوندان شوهر من ، با رسیدن مسلمانان به مکه، به منزل من پناه آوردند؛ چون شنیده بودند که رسول خدا(ص) فرموده: هر کس به منزل خود برود و مقاومت نکند، در امان خواهد بود و آن دو بدین خاطر به منزل من پناه آوردند و گفتند: ما میخواهیم در پناه تو باشیم.
امّ هانی میگوید: من آن دو را پناه دادم. بعد از لحظاتی سوارهای سر تا پا مسلح با کلاه آهنی وارد شد که ابتدا من او را نشناختم و بدین جهت به او گفتم: دختر عموی رسول خدا(ص) هستم. مرد سواره کلاه را از سر برداشت. بعد از سالها دوری چشمم به چهرة برادرم علی(ع) افتاد و او را در آغوش گرفتم.
وقتی نگاه علی(ع) به آن دو مشرک پناهنده افتاد، قصد کشتن آنان را داشت که من مانع شدم و گفتم : من آن دو را پناه دادم و اگر میخواهی آن دو را بکشی، اول باید مرا بکشی.
برادرم علی(ع) با شنیدن این سخنان، از منزل بیرون رفت و من نیز در منزل را بستم و به دیدن پیامبر اکرم(ص) رفتم. وقتی حضرت مرا دید، به من خوشامد گفت. گفتم: یا رسول الله! من دو نفر از خویشاوندان شوهرم را که مشرک بودند، پناه دادهام، اما علی(ع) قصد کشتن آنها را داشت.
رسول خدا(ص) فرمود: هر کسی را که تو پناهش دادی ، ما هم پناه میدهیم.[5]
بیعت زنان مکه
رسول خدا(ص) مکه را فتح کرد و وارد مسجد الحرام شد و کنار کعبه برای مردم خطبه خواند[6] و به ط\رف کوه صفا رفت. ابتدا مردان مکی و سپس زنان مسلمان برای بیعت نزد آن حضرت رفتند. در این هنگام آیه بیعت زنان مکه نازل شد و خطاب به پیامبر فرمود: ای پیامبر! زمانی که زنان مؤمن برای بیعت نزد تو آمدند، از آنان بر این امور بیعت بگیر:
1. )أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئًا(؛ «چیزی را شریک خدا قرار ندهند».
2. )وَ لا یَسْرِقْنَ(؛«از کسی (حتی همسران) چیزی را دزدی نکنند».
3. )وَ لا یَزْنینَ(؛ «دنبال فساد و فحشا نروند».
4. )وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنّ(؛ «فرزندان خود را نکشند».
5. )وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنّ وَ أَرْجُلِهِنّ(؛ «از هر گونه اتهام دروغ و بهتان (در مورد فرزندانی که از دامن آنهاست)، دوری کنند و آن را به همسر خود نسبت ندهند».
6. )وَ لا یَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ(؛ «در هیچ عمل خیری که به آنان فرمان میدهی، سرپیچی و عصیان نکنند».[7]
رسول خدا بعد از نزول آیه بیعت، دستور داد ظرفی را پر از آب کردند و این آیه را خواند و دست مبارک را در آب فرو برد. سپس زنان مکه به نشانه بیعت دست را در ظرف آب قرار دادند.[8]
بانوان فداکار در جنگ حنین
رسول خدا(ص) و سپاه فاتح مکه، همراه با لشکری از تازه مسلمانان مکه، آهنگ سرزمین حنین را کرد. کثرت جنگجویان به حدی بود که مسلمانان با غرور تمام به پیروزی دیگری چشم دوخته بودند. ابوبکر گفت: امروز به سبب عدم کمبود سپاهیان شکست نخواهیم خورد.[9] اما با وجود این خوشبینیها، قرآن مجید میفرماید: «خداوند در موارد زیادی شما را یاری کرد و نیز در روز حنین که بسیاری افراد شما را به غرور واداشت، ولی هیچ سودی به حال شما نداشت و زمین با تمام وسعت، بر شما تنگ شد و با پشت کردن به دشمن، از میدان جنگ فرار کردید».[10]
تجربه تلخ احد دوباره در حنین تکرار شد، با این تفاوت که در آنجا ابتدا کفار قریش شکست را پذیرفتند و بعد پیروز شدند، اما در جنگ حنین مسلمانان از ترس و وحشت از صحنه جنگ گریختند و سپس پیامبر اکرم(ص) با صدای بلند فرمود:«یا انصار الله و انصار رسول الله و أنا عبدالله و رسوله» [11] که با شنیدن سخنان پیامبر اکرم(ص)، سربازان اسلام دیگر بار به دور وجودش حلقه زدند و با نصرت الهی، به پیروزی دست یافتند و دشمنان به عذاب الهی دچار شدند. قرآن منشأ این پیروزی را چنین میفرماید:«سپس خدا آرامش را بر دل پیامبر و مؤمنین نازل کرد و لشکریانی را نازل کرد که شما آنها را ندیدید و خداوند کافران را عذاب کرد و این است جزای کافران».[12]
یکی از صحنههای جانفشانی، رشادتهای زنانی چون امّ حارث و امّ عماره (نسیبه) بود. همانطور که نسیبه در جنگ احد از جان پیامبر اکرم(ص) پاسداری کرد، در جنگ حنین نیز هنگام فرار مسلمانان، از آن حضرت محافظت میکرد.[13]
شیرزن دیگر، ام سلیم همسر ابوطلحة انصاری بود. او با اینکه فرزندی در شکم داشت، به همراه همسرش، در جنگ حنین شرکت کرد. وی وقتی دید که رسول خدا(ص) تنها مانده است، با خنجری از جان پیامبر محافظت میکرد. ناگهان چشم آن حضرت به زنی خنجر به دست افتاد که به میدان جنگ آمده است. فرمود: آیا تو امّ سلیم هستی؟ گفت : بله، ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدای شما! آنان که فرار کردند و تو را تنها گذاشتند، همانند دشمنان سزاوار کشته شدن هستند. رسول خدا(ص) فرمود: «ای امّ سلیم! خدا ما را کافی است».[14]
حضور فاطمه زهرا(س) در مباهله
جزیرة العرب به دست مسلمانا فتح شد و روز به روز بر شوکت و عظمت اسلام افزوده میگشت و قدرت مسلمانان همه جا را در نوردیده بود. در نوار مرزی یمن با حجاز در سرزمین «نجران»، مسیحیان زندگی میکردندکه رسول خدا(ص) آنان را به اسلام دعوت کرد. آنان عدهای را به مدینه فرستاندند و با رسول خدا(ص) درباره حضرت عیسی(ع) بحث و گفتگو کردند. آن حضرت تعدادی از آیات سوره آل عمران را که دربارة حضرت مسیح نازل شده بود، برای مسیحیان خواند، اما آنان اسلام را نپذیرفتند. خداوند متعال به رسولش فرمود:«هر کس با تو احتجاج کرد، بعد از علمی که (با وحی) برای تو (حاصل) آمده، بگو: بیایید تا پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرابخوانید، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».[15]
مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله را پذیرفتند و مکانی را در بیرون مدینه معین کردند. در زمان مقرّر، رسول خدا(ص) دستان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته بود و حضرت فاطمه(س) پشت سر او قرار داشت و امام علی(ع) به دنبال آنان بود. آنها به محل مباهله پیش رفتند. اسقف اعظم و مسیحیان با دیدن چنین صحنهای، از مباهله سرباز زدند و سرانجام با نوشتن قرارداد صلح با پیامبر اکرم(ص) مدینه را ترک کردند.[16]
حضور حضرت زهرا(س) در این جریان، سندی است بر ضرورت حضور بانوان در دفاع از کیان اسلامی خویش.
پینوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ممتحنه/ 10: ای کسانی که ایمان آوردهاید! زمانی که زنان مؤمن با هجرت کردن به نزد شما آمدند، آنها را امتحان کنید. خدا به ایمانشان آگاهتر است. پس اگر به ایمان آنان علم پیدا کردید، به سوی کفار برنگردانید، نه آن زنان به کفار حلالاند و نه کفار برای آنها حلال هستند.
[2] . مجمع البیان، ج 5، ص 274ـ 273.
[3] . نور/ 31.
[4] . سیرة ابن هشام، ج4 ، ص 29 و30؛ امتاع الأسماع، ج1، ص 400؛ المغازلی، ج2 ، ص825 : فرتنا؛ ارنبة و ساره کنیز عمرو بن هاشم.
[5] . المغازلی، ج2 ، ص 829؛ سیره ابن هشام، ج4 ، ص30 .
[6] . تاریخ الطبری، ج2 ، ص 337 ؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص252.
[7] . ممتحنه / 12.
[8] . مجمع البیان، ج5 ، ص 275؛ تاریخ الطبری، ج 2، ص 337 و 338؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 252.
[9] . الطبقات الکبری، ج 2، ص 150.
[10] . توبه/ 25.
[11] . توبه / 26.
[12] . امتاع الأسماع ، ج 2، ص 13.
[13] . همان، ص 15.
[14] . سیره ابن هشام، ج 4، ص 75 ؛ امتاع الأسماع، ج 2، ص 15.
[15] . آل عمران / 61.
[16] . الکشاف، ج 1، ص 368 ؛ اعلام الوری، ص135 و 136.